تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (12)


 

نويسنده: دکتر سيد حميد روحاني (1)




 
21. آقاي منتظري اذعان دارد:
... گاهي افراد انحصار طلب که منافع خودشان را مي خواهند از روي حسادت، يا انگيزه هاي ديگر شروع مي کنند نزد آن فرد قدرتمند از افراد ديگر بدگويي و مذمت کردن. در اينجاست که افراد صاحب قدرت بايد صرف شنيدن مطالبي عليه اشخاص به آن ترتيب اثر ندهند و تحقيق بيشتري بکنند، يا با خود طرف صحبت کنند ... (2)
کاش آقاي منتظري به اين گفته ي خود عمل مي کرد و به محض اينکه يک نفر با قيافه ي حق به جانب نزد او مي آمد و آه و زاري راه مي انداخت، به گفته ي خودش «تحت تأثير هر حرفي واقع نمي شد» و با نامه پراکني آب به آسياب دشمن نمي ريخت و براي راديوهاي امريکا، انگليس، رژيم صهيونيستي و عوامل و ايادي آنان مانند منافقين، سلطنت طلبان، تجزيه طلبان و ... خوراک چرب و نرم تدارک نمي ديد، آقاي منتظري در نامه به امام نوشت:
... سه روز قبل قاضي شرع يکي از استان هاي کشور که مورد اعتماد مي باشد با ناراحتي از نحوه ي اجراي فرمان حضرت عالي به قم آمده بود و مي گفت مسئول اطلاعات يا دادستان - ترديد از من است - از يکي از زندانيان براي تشخيص اينکه سر موضع است يا نه پرسيد: تو حاضري سازمان منافقين را محکوم کني؟ گفت آري، پرسيد حاضري مصاحبه کني، گفت آري، پرسيد حاضري براي جنگ (با) عراق به جبهه بروي؟ گفت آري، پرسيد حاضري روي مين بروي؟ گفت مگر همه ي مردم حاضرند روي مين
بروند! وانگهي از من تازه مسلمان نبايد تا اين حد انتظار داشت، گفت معلوم مي شود تو هنوز سر موضعي ... (3)
نمي دانم آن رجزخواني ها و ادعاها مبني بر اينکه «بزرگان تحت تأثير هر حرفي واقع نشوند»، «افراد صاحب قدرت بايد صرف شنيدن مطالبي عليه اشخاص به آن ترتيب اثر ندهند و تحقيق بيشتري بکنند، يا با خود طرف صحبت کنند» به دروغ از زبان آقاي منتظري در کتاب خاطرات آمده است يا در واقع گفته هاي خود اوست؟
چگونه سخن يک نفر قاضي يکي از استان هاي کشور براي آقاي منتظري تا اين پايه مطابق با واقع و راست و درست جلوه مي کند که او را به نامه نگاري به امام وا مي دارد؟ آيا بر مبناي عقل، شرع، وجدان نبايستي در مورد اين ادعاي قاضي يکي از استان ها تحقيق به عمل آيد؟ آيا نبايد مسئول اطلاعات يا دادستان آن استان از جانب آقاي منتظري به حضور فراخوانده مي شدند و از آنان درباره ي اين ادعا از نزديک تحقيق مي شد؟ از کجا اين قاضي مورد اعتماد آقاي منتظري خود از منافقين نبود؟ از کجا اين شخص به شبکه ي هادي و مهدي هاشمي وابستگي نداشت؟! از کجا اين قاضي از جانب هادي هاشمي تحريک نشده بود که در حضور آقاي منتظري چنين دروغ هايي را سرهم بندي
کند؟ آيا آقاي منتظري با تجربه از زندگي و روش و منش گذشته ي خويش نمي بايست در مورد اعتمادي که نسبت به افراد داشت تشکيک و ترديد مي کرد؟ مگر مهدي هاشمي قاتل مورد اعتماد او نبود؟ و با سوء استفاده از اعتماد آقاي منتظري آن همه فتنه گري ها، خونريزي ها و ناهنجاري ها در ايران و ديگر کشورها به راه نينداخت؟ مگر شبکه ي حاکم در بيت او مورد اعتماد او نبودند که او را به رويارويي با امام و انقلاب و ملت مسلمان ايران واداشتند؟ و از زبان او دروغ پردازي ها، شايعه پراکني ها و جوسازي هاي دستگاه مخوف سيا و موساد را رواج دادند.
علاوه بر اين حاج سيد احمد خميني در مورد اين ادعاي آقاي منتظري نوشته است:
حضرت آيت الله شما سپس نتيجه گرفتيد و گفتيد چون اين شخص گفته است که من روي مين نمي روم محکوم به اعدام شده است و معامله از سر موضع با او کرده اند. در حالي که همان قاضي شرع مورد اعتماد شما پيش من آمد و صريحا گفت آقاي منتظري به من دروغ نسبت داده است، من اين گونه نگفتم ... بعد مسئولين اطلاعات و امور قضايي آن استان را خواستم، آمدند و جريان را به آنها هم گفتم آنها اظهار داشتند که اصلا بحث اين گونه نبوده است و تقريبا تمام اين نوشته ي حضرت عالي را تکذيب کردند. حال اگر اين مسائل را از اطلاعات و دادستاني به ما بگويند چون حرف سربازان گمنام امام زمان است و آنها مهدي هاشمي را اعدام کرده اند پيش شما دروغ است و اگر مخالفين و دستيارانشان بگويند عين واقعيت است؟!
بحث من اين است که چرا هميشه کساني که از منافقين و ليبرال ها دفاع مي کنند مورد اعتماد شما هستند ولي کساني که از اول با انقلاب و امام بوده و هستند جنايتکارند؟! (4)
با تکذيب قاطع ادعاي آقاي منتظري از زبان قاضي شرع در رنجنامه ي حاج سيد احمد خميني، انتظار اين بود که نامبرده در خاطرات خود که دست کم ده سال پس از انتشار رنجنامه تنظيم شده است به بررسي روايت رنجنامه از قاضي شرع و مسئولين اطلاعات و امور قضايي بپردازد و صحت و سقم ماجرا را روشن سازد، ليکن مي بينيم که در کتاب خاطرات متن نامه ي
نامبرده به امام و ادعاي دروغيني که از زبان قاضي شرع در آن در آن نامه آمده است بازگو شده و کوچک ترين اشاره اي به مطالب رنجنامه و تکذيب قاضي مزبور نشده است. اين رفتار نشان مي دهد که آقاي منتظري و تنظيم کنندگان خاطرات او، هيچ گاه دنبال روشن کردن واقعيت هاي تاريخي نبوده و نيستند.
چنان که در نخستين بخش نقد خاطرات نامبرده يادآور شدم انگيزه از اين خاطره نگاري انتقام گيري، پوشيده داشتن و توجيه کردن زشت کاري ها، خيانت ها و فضاحت ها و در تاريکي نگاه داشتن نسل امروز و نسل هاي آينده است و پشت اين گونه خاطره نگاري ها همان دست هاي مرموزي در کار است که در عصر امام توانست آقاي منتظري را از امام و انقلاب اسلامي دور سازد و نامبرده را به رويارويي با امام وا دارد، اکنون نيز با اين گونه خاطره نگاري ها انديشه ي دور داشتن نسل امروز و نسل هاي آينده از انقلاب اسلامي و خط امام را دنبال مي کند.
استکبار جهاني و در رأس آن شيطان بزرگ که از انقلاب اسلامي ضربه هاي سنگيني خورده اند، در پي انتصاب آقاي منتظري به قائم مقام رهبري، همه ي نيرو و توان خود را در راه سلطه، رخنه و نفوذ در او به کار گرفتند، آنها پس از ساليان درازي تجربه دريافته بودند که امام نفوذ ناپذير است و راه هر گونه فريب و تحت تأثير قرار دادن او مسدود و ناشدني مي باشد ليکن با مطالعه روي روش، منش، کارکرد و خصوصيات فکري و اخلاقي و خصلت هاي ذاتي و دروني آقاي منتظري و اطرافيان و دستياران او به اين واقعيت پي بردند که از او مي توان براي
به چالش کشيدن نظام جمهوري اسلامي ايران و آسيب وارد کردن به انقلاب اسلامي بهره برداري هاي کلان و فراواني کرد. از اين رو، مهره هاي نيرنگ باز خود را در کنار او چيدند، باندهاي مرموزي را که در اطراف او کار مي کردند تقويت کردند، نقشه ها و ترفند هاي خود را در راه دور داشتن او از امام و انقلاب اسلامي و خوش بين کردن او به باندهاي مرموز نفاق و باندهاي سياسي به اصطلاح ملي - مذهبي، به صورت گسترده و دامنه دار به کار گرفتند.
از اين رو، مي بينيم که نامبرده نه تنها يکباره از امام بريد و به رويارويي با امام برخاست، بلکه نسبت به نظام جمهوري اسلامي و به دستگاه هاي کليدي و سرنوشت ساز کشور مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، نيروهاي حزب اللهي، دستگاه قضايي، وزارت اطلاعات و ... ذهنيت منفي پيدا کرد، به گونه اي که از ديد او وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران از دستگاه مخوف ساواک بدتر، جلادتر و خون آشام تر جلوه کرده بود! او در نامه اي بي امضا به امام اعلام کرد:
شنيده شده فرموده ايد: فلاني [منتظري] مرا شاه و اطلاعات مرا ساواک شاه فرض مي کند. البته حضرت عالي را شاه فرض نمي کنم ولي جنايات اطلاعات شما و زندان هاي شما روي شاه و ساواک را سفيد کرده است. من اين جمله را با اطلاع عميق مي گويم!! (5)
نامبرده در کتاب خاطرات نيز عوامل اصلي موضع گيري امام و کنار زدن او از قائم مقام رهبري را سعايت و سخن چيني وزارت اطلاعات در نزد امام مي نماياند:
... وزارت اطلاعات هم در اين بين نقش مؤثري ايفا کرد از ناحيه ي وزارت اطلاعات گزارش هاي مختلفي به ايشان داده مي شد که برخي از آن حدسيات و تحليل هاي غلط و برخي اکاذيبي بود که به عنوان واقعيات به ايشان گزارش مي شد و ايشان گزارش هاي آنان را وحي منزل مي پنداشتند ... (6)
راستي آقاي منتظري از کدام منبع موثق، معتبر و مستندي به دست آورد که گزارش هاي
وزارت اطلاعات به امام اين نادرستي ها را در بر داشته و دور از واقعيت بوده است؟ او چند نمونه از اين گزارش ها را ديده و از محتواي آن آگاهي يافته است؟ رسواتر اينکه ادعا مي کند که «امام گزارش هاي آنان را وحي منزل مي پنداشتند» آقاي منتظري خوب مي داند که امام اگر روحيه ي تأثيرپذيري داشت و باندها و چهره هايي مي توانستند در او نفوذ کنند، ديگر نوبت به وزارت اطلاعات نمي رسيد، زيرا پيش از آن، شبکه هاي مرموزي مانند باند مهدي هاشمي، منافقين، انجمن حجتيه، نهضت آزادي و نيز باندهاي وابسته به شبکه هاي جاسوسي بين المللي ساليان درازي در انديشه ي رخنه و نفوذ در امام بودند و به رغم تلاش ها و توطئه هاي گسترده نوميد و ناکام بازگشتند. آيا اين گونه گمانه زني ها و پندار بافي ها از جانب آقاي منتظري درباره ي گزارش هاي وزارت اطلاعات و ديد و نظر امام نسبت به آن گزارش ها، اين واقعيت را آشکار نمي کند که آقاي منتظري در اتهام و افترا به ديگران و به زير سؤال بردن آنان به هيچ حد و مرزي پايبند نيست و بي پروا هر شخص و شخصيتي را که بخواهد مورد نسبت هاي ناروا قرار مي دهد و آنچه را که بر زبان آورده و يا از زبان او آورده اند که: «بزرگان تحت تأثير هر حرفي واقع نشوند»، «با صرف شنيدن مطالبي عليه اشخاص به آن ترتيب اثر ندهند و تحقيق بيشتري کنند» و ... تنها جنبه ي شعار دارد و از آغاز تا پايان کتاب خاطرات به دست مي آيد که آقاي منتظري به اين گفته ها باورمند نيست و از آن نيز به عنوان ابزار فريب استفاده مي کند.
بايد ديد ميان روش آقاي منتظري و عملکرد رژيم شاه در وارد کردن اتهام به مخالفان و منتقدان چه تفاوتي مي توان يافت. آن رژيم از خدا بي خبر آنگاه که با انتقاد امام رو به رو شد، حربه ي تهمت و افترا را به کار گرفت، يک بار ادعا کرد که «امام از ملاکين پول گرفته است» بار ديگر گفت از «جمال عبدالناصر» و بار ديگر گفت «حزب منحله ي توده مقامش را به عرش رسانيد» بار چهارم ادعا کرد که «اصولا تحريکات اين شخص از جاي ديگر آب مي خورد» (7) و آقاي منتظري نيز در مقام به زير سؤال بردن امام هر اتهام و افترايي که به نظر مي رسد
به کار مي گيرد. آقاي منتظري هنگام اتهام و افترا از عناويني مانند «برحسب نقل مستند»، «خبر مستند»، «اشخاص مورد اعتماد»، «شخص موثق» بهره برداري مي کند، رژيم شاه نيز از اين گونه عناوين براي به زير سؤال بردن امام استفاده مي کرد:
... طبق اطلاع موثق و دلايل و شواهد کافي چون رويه ي آقاي خميني و تحريکات مشاراليه بر عليه منافع ملت و امنيت استقلال و تماميت ارضي ايران بود لهذا در تاريخ 13 آبان از ايران تبعيد گرديد. سازمان اطلاعات و امنيت کشور. (8)
ليکن نه شاه و ساواک يک سطر سند و مدرکي توانستند عليه امام ارائه کنند و نه آقاي منتظري و شبکه ي وابسته به او کوچک ترين سند و مدرکي که بتواند ادعاهاي آنان را درباره ي امام به اثبات برساند، نشان داده اند.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. مورخ انقلاب اسلامي.
2. همان، ص 171.
3. همان، ص 633.
4. رنجنامه ي حاج سيد احمد خميني، ص 55.
5. کتاب خاطرات، ص 615.
6. همان، ص 670.
7. انقلاب سفيد، از محمدرضا پهلوي، ص 46، ارديبهشت 1346، چاپ دوم.
8. اطلاعات، 13 آبان ماه 1343.
 

منبع:نشريه 15 خرداد، شماره 6.